یادداشت
دوازدهمین جشنواره فرهنگ اقوام در گرگان در حال برگزاری است اما از بدو ورود تا لحظه خروج دست کم فقر مدیریت اجرایی و مدیریت فرهنگی به شکل ترحمبرانگیزی نمایان است.
صف طولانی خودرو هایی که جایی برای پارک پیدا نمیکردند و لبخند دلانگیز نیروهای پلیسراهور، بینظمی فاحش در جانمایی و چینش غرفهها که جشنواره اقوام ایران زمین را شبیه دوشنبه بازار فروش هویج و تخممرغ کرده بود، ناهموار و گِلی بودن زمین که بعضا مخاطب را با تجربه حضور در شالیزار آشنا میکرد و عجین شدن این تجربه با تاریکی رمانتیک شب که به برکت فقدان نورپردازی حداقلی خاطرهساز بود.
بینظمی زجرآور درون غرفهها و خلاصه شدن فرهنگ اقوام در نمایش رقصمحلی و آش که تقریبا پای ثابت تمام غرفهها بود،...و در نهایت گیر افتادن ماشینت در پارکینگ به برکت فرهنگ سر ریز شده مردم در رعایت حقالناس و حضور پررنگ نیرویهای انتظامی و پلیس راهور که گویی با لبخند ملیح و نگاه نافذشان برای مخاطبان آرزوی توفیق میکردند.
*نمایش فرهنگ و آداب رسوم اقوام در حد طبخ آش و تهیه لواشک و صنایعدستی که انگار در بازار هفتگی بزرگ حاضر شدند
موارد فوق بخشی از ضعف(شما بخوانید فقر)مدیریت کارآمد و تحولساز اجرایی بود و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، در باب جولان فقر مدیریت فرهنگی در سراسر نمایشگاه.
فارق از تبیین و تطبیق شاخصهای فرهنگ فاخر ایرانی ـ اسلامی و تحلیل سطح نمایش و نمود آن در تمام غرفهها، بسیار دوست داشتم از تکتک مردمی که از نمایشگاه خارج میشوند بپرسم که آیا دست کم با یک قومایرانی و فرهنگ اختصاصیاش آشنا شدهاند؟!!
در حالی که در تمام غرفهها چیزی جز چینش مبهم غرفه، ساز و آواز، حرکاتموزون و در نهایت آش به چشم نمیخورد.
گویی تمام فرهنگ و آداب رسوم اقوام ایرانی چیزی بیشتر از طبخ آش و تهیه لواشک و رقص و ترقص نیست اگر گـَه گاهی نیز صنایعدستی یا شیرینی به چشم میخورد صرفا برای کاسبی در این بازار هفتگی بزرگ بود.
*وقتی بازدیدکنندگان جشنواره اقوام بیلان کار و ارتقای مدیران میشود
هیچ کس، برای مردم از آداب رسوم اقوام چیزی نمیگفت، کسی بازیهای محلی را معرفی نکرد و حتی از خواص و ویژگیهای همان آش نیز حرفی نبود، از مناسک و سبک زندگی مردم نواحی مختلف ایران و دیدنیهای آن منطقه صحبتی نشد و کسی توضیحی در باب دلیل ساخت متفاوت آلاچیقها و ابنیه مسکونی هر قوم نداد.
آری به برکت فقر مدیران خلاق، آگاه و جهادگر، همین سطح از تبیین و انتقال فرهنگ اقوام نیز آرمانی دستنیافتنی بود چه رسد به فرصت ذیقیمت ایرانشناسی، تولید محتوای فرهنگی، ارزشآفرینی، معرفی سبک زندگی غنی ایرانی اسلامی و...
چقدر شنیع بود که خیل انبوه بازدیدکنندگان از دید مجریان این نمایشگاه سیاهی لشگری بودند برای پر کردن سیاهه بیلان کاری مدیران و از دید غرفهداران، اسکناسهای متحرکی که باید برای به دستآوردنشان قر داد و آش فروخت.
و باز هم طنز تلخ توسعه گلستان و فقر مدیران تحولساز/فارس
http://www.caspiankhabar.com/7172